بزرگترین قدردانی ها را از صاحبان قدم هایی دارم که همواره در کوچه پس کوچه ها، همراه و همسفر علاقه مندانی شدند که تشنه ی شنیدن تاریخ، دیدن زیبایی ها و لمس هنر مردم یک شهر بودند. سفری هرچند کوتاه، اما صمیمی، قدم هایی هرچند طولانی ، اما خستگی ناپذیر!
قدم هایی که گذر زمان را برای همراهانشان متوقف می کردند، قدم هایی که تنها برای یک هدف به راه می افتادند؛ حفظ تاریخ شهرشان. قدم هایی که ثانیه های عمرشان را با تک تک مسافران این کوچه ها پیوند زده بودند، صاحبان این قدم ها فرزندان و ادامه دهندگان راه کسانی هستند که خود، به این کوچه ها حیات بخشیدند.
اینبار دلم میخواد از تو بگویم، از تو که هرسال اسفند ماه که می شود، دل بی قرار آمدن مسافرانت می شوی، برنامه هایت را طوری تنظیم می کنی که هر طور شده به میهمانان ندیده ات برسی و حق میهمان نوازیت را ادا کنی.
اینبار می خواهم کمی صمیمانه تر از حال و هوای راهنما بودنت بگویم. می خواهم از میهمان نوازیت بگویم؛ آن موقع که جلوی پای مسافران شهر و دیارت به پا میخیزی و با لبخندی که همیشه روی صورتت می درخشد و ذات کویریت را نشان میدهد، سلام و خوش آمد عرض می کنی.
آری! تو که به عنوان یک شهروند اردکانی به نحو احسن میهمان نوازی می کنی.
آرام نمی گیری! دلت می خواهد سوالی بپرسد تا به همین بهانه با او همراه شوی و قدم به قدم کوچه ها را طی کنی و از شهر و دیارت با افتخار بگویی...
آری! همه ی ما میدانیم که چقدر خسته می شوی، گاهی تارهای صوتی حنجره ات بدجور بی وفایی می کنند..!می دانیم که به خستگی ات اجازه نمی دهی روی صورتت بنشیند و همچنان ادامه می دهی.
" ببخشید اینجا چیه؟! " این همان سوالی است که تو در هر روز هزاران بار با بردباری و لبخند روی لبت به آن پاسخ می دهی که اینجا پایاب آب انبار است، و شروع میکنی از آب انبار ها گفتن، از قنات و قناعت و سخت کوشی کویریان گفتن...
همه ی ما می دانیم که شوق معرفی شهرت تو را این گونه بردبار ساخته است.
راهنمای عزیز!
همگی ما می دانیم که با هیچ تجلیل و بزرگداشتی حق زحمت های این چند روزت ادا نمی شود. اما به رسم ادب و احترام خالص ترین سپاس ها را به تو تقدیم می کنم. قدم هایت استوار...!

سمانه مهدیزاده |
قرائت شده در  مراسم سالگرد تاسیس انجمن چارسوق کویر |
بهار ۹۲ |