آیت الله خاتمی و انقلاب اسلامی
بخشی از سخنان آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی (ره) درباره فعالیت‌های ایشان در پیش از انقلاب

(منبع: مصاحبه؛ وب‌سایت خانه فرهنگ خاتمی)

... جلسات دینی و معارف اسلامی تشكیل دادیم تا كم‌كم رسید به مسئله 15 خرداد كه من رابط بودم و اعلامیه‌هایی را كه از طرف امام می‌آمد پخش می‌كردم. در اردكان بحمدالله سازمان امنیت به آن صورت نبود؛ به همین خاطر، تبلیغات خوب صورت می‌گرفت و فشار نبود، در مدارس عمومی وقتی به مناسبت‌هایی مثلاً نیمه شعبان جشن می‌گرفتند ما سخنانی می‌گفتیم و افرادی كه از تهران به آنجا می‌آمدند، وقتی این سخنان را می‌شنیدند به ما می‌گفتند اگر شما یك ثلث از این سخنان را در تهران می‌زدید، الآن در زندان و در حال شكنجه بودید. و از این سخنان تعجب می‌كردند و مأمورانی هم كه در آن‌جا بودند شعور نداشتند و اصلاً درک نمی‌كردند.
... بعد از 15 خرداد و اوج گرفتن انقلاب، فعالیت‌هایی در میان مردم داشتیم كه البتّه این‌ها چیزهایی نیست كه من بخواهم ذكرش را بكنم، این كارهایی است كه وظیفه روحانیت بود، به هرحال، ما در طریق انقلاب و اسلام بودیم و به اندازه‌ای كه از عهده‌ی ما برمی‌آمد فعالیت می‌كردیم تا این كه مسئله‌ی 15 خرداد رسید؛ نهضتی كه به رهبری امام خمینی شروع شد. ما در این‌جا به اقتضای محیط‌مان فعالیتی داشتیم. اعلامیه‌هایی را پخش می‌كردیم، طومار صادر می‌كردیم، تلگراف می‌زدیم، سخنرانی‌هایی می‌كردیم و از این قبیل كارهایی كه همه انجام می‌دادند تا این‌كه حاج‌آقا مصطفی را شهید كردند كه شاید مهم‌ترین ضایعه برای اسلام بود. امّا فقدان حاج‌آقا مصطفی منشأ شد كه انقلاب شتاب زیادی بگیرد و كارها علنی شود؛ مثلاً اگر پیش‌تر عالمی فوت می‌شد و می‌خواستیم فاتحه بگیریم، مورد تعرض واقع می‌شدیم. از چیزهایی كه در امر انقلاب مؤثر بوده است؛ اگر به صد قسمت تقسیم بكنیم نود درصد آن مربوط می‌شود به آن فاتحه‌ها و مجالس سوگواری، كه به نام آیت‌الله حاج‌آقا مصطفی برگزار می‌شد. و آن انقلابی كه اتصال پیدا كرد به این نهضت و پیروزی، قضیه‌ای بود كه در قم اتفاق افتاد. من آن وقت در اردكان نبودم و به ایرانشهر رفته بودم تا از علما و دانشمندانی كه در تبعید بودند دیدن بكنم و از نظر مادی به ایشان یاری برسانم.
همت و خروش مردم در برابر رفتار سبعانه‌ی رژیم باعث شد كه مردم به حدی از جان خود بگذرند كه انقلاب منتهی به پیروزی 22 بهمن شد. بعد از انقلاب هم در محل خودمان آن كارهایی كه یك روحانی باید انجام بدهد انجام می‌دادیم. در بین مردم و در تظاهرات و مشغول مجالس بودیم و خلاصه كارهایی كه می‌شد انجام می‌دادیم تا این‌كه به حكم حضرت امام، امام جمعه اردكان شدم و فعالیت‌هایی‌ كه مناسب امام جمعه بود داشتم. بعد، واقعه‌ی ناگوار شهادت حضرت آیت‌الله صدوقی اتفاق افتاد كه واقعاً ضایعه‌ی بزرگی برای انقلاب بود و موجب حزن و اندوه همه شد. بعد از آن قرعه به نام من درآمد؛ یعنی به عنوان امام‌جمعه یزد انتخاب شدم ...
س: لطفاً بفرمایید رابطۀ شما با امام از چه زمانی و در رابطه با چه مسائلی شروع شد؟
ج: با امام از نظر صوری رابطه‌ی خیلی كمی داشتم، ولی رابطه‌ی معنوی از طرف من كه خیلی حاصل بود، از طرف امام هم بعد معلوم شد كه خیلی نظر لطف به بنده دارند، و این رابطه از زمان طلبگی امام شروع شد. آقایی بود به نام آقا سیدكاظم گلپایگانی، كه از علمای بزرگ و درجه‌ی اوّل بودند و در این اواخر دل‌تنگ شدند و از عراق به تهران آمدند و فوت شدند، این آقا رفیق مشترک بنده و آیت‌الله العظمی امام خمینی بودند. ایشان مدّتی در قم و مدّتی هم در اصفهان بودند و ایشان از آن روزی كه اوصافی از امام نقل كرده بودند، من ارادتمند و دوست‌دار امام شدم و اما رابطه‌ی صوری با امام نداشتم، جز این كه در زمان رحلت حضرت آیت‌الله بروجرودی، كه من تصادفاً در قم بودم، اوّلین ملاقات صوری من با امام، صورت گرفت و بعد از نهضتی كه امام برپا كردند و مسئله‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی مطرح شد. نامه‌هایی برای هم می‌فرستادیم و در نجف هم كه بودند رابطه‌ی مكاتباتی داشتیم، اما در تركیه كه بودند رابطه نداشتیم.
وقتی به نجف مشرف شدند از آن وقت رابطه‌ی ما شروع شد. مكاتبات خاصی هم نبود ما راز و نیازهایی داشتیم به ایشان عرض می‌كردیم ایشان هم اگر نظر و امری داشتند در مكاتبات خود می‌نوشتند و بعد از انقلاب هم كه امام تشریف آوردند در بدو ورودشان با ایشان دیدار كردم ...


[آیت الله خاتمی و آیت الله شهید صدوقی، 12 بهمن 1357، فرودگاه مهرآباد، در میان ازدحام استقبال کنندگان از امام خمینی (ره).]


[دیدار حضرات آیات صدوقی و خاتمی با حضرت امام (ره)]