در اسفندماه سال 1339 حضرت آيت الله حاج ملامحمد حائري شخصيت برجسته و پرنفوذ مذهبي اردكان دار فاني را وداع گفت و رهبري زعامت مردم در دست با كفايت حضرت آيت الله خاتمي قرار گرفت و در سال 1340 كه حضرت آيت الله اعظمي بروجردي مرحوم گرديدند مردم اردكان با راهنمايي روحانيت معظم در مسئله مرجعيت به حضرت امام خميني(ره)‌ رجوع كردند و از آن پس اكثريت قريب به اتفاق اهالي مقلد آن حضرت گرديدند و همين امر باعث گرديد كه اهالي اردكان در پيشبرد امر انقلاب اسلامي همواره پيشگام و آماده باشند و با شروع حركت خائنانه دولت در سال 1341 و تغيير لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي حضرت آيت الله خاتمي طي تلگرافي به شاه به اين امر اعتراض نموده و در قسمتي از تلگراف مزبور آمده بود:
«خاطر خطير ملوكانه مستحضر است كه چند ماده از تصويبنامه انجمنهاي ايالتي ولايتي دولت به تشخيص مراجع تقليد بلكه هر مسلماني خلاف شرع و نتيجه خلاف قانون اساسي است ... واضح است كه چنين تصويبنامه‌اي ارزش قانوني نداشته و محال است عملي شود ولي چيزي كه مايه تأسف است اين است كه چرا آقاي علم در برابر امر شاهنشاه و نصايح مشفقانه علماي اعلام در الغاي چنين تصويبنامه و اعلام به ملت مسامحه مي‌كند. كه خود كاشف از بي‌اعتنايي به اكفار عمومي است ...».  در اواخر محرم سال 1342 شهرباني اردكان چند تن از روحانيون اين شهر را احضار نمود و از آنها تعهد گرفت كه اسم حضرت امام را روي منبر نبرند و مرحوم حاج شيخ عبدالرسول كه از جمله متعهدين بود در عصر همان روز در مجلس روضه‌خواني كه در منزل جعفرزاده برگزار گرديد به منبر رفت و جريان ار اينطور براي مردم بيان نمود: ‌»مردم ديگر از ما توقع نداشته باشيد كه اسم آقاي خميني را روي منبر ببريد امروز در شهرباني از ما تعهد گرفتند تا ديگر اسم آقاي خميني را روي منبر نبريم. لذا ما ناچاريم كه ديگر اسم ايشان را بر زبان نياوريم» و سپس براي سلامتي آن حضرت دعا نمودند و بدين ترتيب مردم در جريان اقدامات خائنانه دولت در برابر حضرت امام خميني قرار گرفتند. بعد از جريان 15 خرداد و دستگيري حضرت امام، آيت الله خاتمي به عنوان اعتراض همراه با ساير علماء به تهران مهاجرت نمودند و پس از آزادي حضرت امام از زندان به مناسبت عيد فطر سال 1342 تلگرافي به  آن حضرت مخابره نمودند.
پس از بازگشت حضرت امام به قم عده‌اي از روحانيون اردكان براي ديدار با آن حضرت به قم رفتند و در اين مدت اطلاعيه‌ها و عكسهاي حضرت امام به طور انبوه در اردكان پخش مي‌گرديد و مردم در جريان كامل انقلاب قرار داشتند.
بعد از تبعيد حضرت امام خميني(ره) ‌كم كم جو خفقان بر سراسر ايران حاكم گرديد. در آن زمان هنوز اردكان بخش تابع شهرستان يزد محسوب مي‌گرديد و از نظر تقسيمات كشوري تابع استان دهم اصفهان) ‌بود و ساواك (سازمان اطلاعات و امنيت كشور)‌ هم هنوز گسترش نيافته بود و حتي در يزد هم شعبه نداشت و بالطبع كساني كه بر ضد رژيم فعاليتي داشتند به ساواك اصفهان احضار مي‌شدند و حضرت آيت الله خاتمي كه در آن زمان سخنرانيهاي بسيار پرشوري ايراد مي‌نمود، دو بار به ساواك اصفهان احضار گرديده بود خوشبختانه چندان مشكلي برايش بوجود نياوردند و خود ايشان وضعيت سياسي آن روز را اينطور بيان مي‌نمايد:
در اردكان سازمان امنيت به آن صورت نبود به همين خاطر تبليغات خوب صورت مي‌گرفت و فشار نبود. در مدارس عمومي و حتي به مناسبتهايي مثلاً ‌نيمه شعبان جشن مي‌گرفتند ما سخناني مي‌گفتيم و افرادي كه از تهران به آنجا مي‌آمدند وقتي اين سخنان را مي‌شنيدند به ما مي‌گفتند اگر شما يك ثلث از اين سخنان را در تهران مي‌زديد الان در زندان و در حال شكنجه بوديد و از اين سخنان تعجب مي‌كردند و ماموراني هم كه در آنجا بودند شعور نداشتند و اصلاً ‌درك نمي‌كردند.
با تشكيل حزب ايران نوين و حزب مردم شعبات آن احزاب در اردكان نيز داير گرديد و چون نمايندگان مجلس شوراي ملي توسط سران احزاب تعيين و تقسيم مي‌گرديدند در نتيجه از انتخابات جز اسم چيزي باقي نمانده بود و رقابت صحيح رأي مردم اصلاً‌ مفهومي نداشت و با تسلط بيشتر ساواك بر امر انتخابات ديگر آن درگيريهاي قبلي در مساله انجمن شهر نيز پايان يافت و معمولاً‌ اعضاي انجمن از قبل مشخص بودند و سالي يكي دوبار به مناسبتهاي مختلف مثل ششم بهمن و 28 مرداد از طرف دو حزب ميتينگهايي برگزار مي‌شد كه هيچكدام جنبه مردمي نداشت و به جز افراد خاصي كسي در آن شركت نمي‌كرد. در برگزاري مراسم مذهبي و جشنهاي اسلامي ممانعتهايي بوجود مي‌آوردند و هر روز به نحوي در كم رنگ كردن آن مي‌كوشيدند. و مرتب روحانيون و سران هيئتهاي مذهبي را به شهرباني مي‌بردند و از آنها تعهد مي‌گرفتند و از اضافه شدن دستجات عزاداري به شدت جلوگيري مي‌نمودند و فقط به دو دسته‌ي زنجيرزن بازارنو و كوشكنو كه با چرخاب با هم بودند اجازه تشكيل دسته‌هاي عزاداري مي‌دادند و علاوه بر آن در اشاعه فساد و فحشاء مي‌كوشيدند.
اما تلاشهاي رژيم مبني بر داير كردن سينما و مشروب‌فروشي با اقدام بجا و مناسب روحانيت اردكان عقيم ماند. با ارتحال حضرت آيت الله حكيم، شهرباني اردكان از روحانيون خواست كه مردم را به حضرت امام رجوع ندهند اما روحانيون در جواب اظهار نمودند كه آقاي حكيم در اردكان مقلدي نداشته و اكثريت مردم از حضرت امام خميني(ره) ‌تقليد مي‌نمايند.
در سال 1351 مهندس سيدمحمد ميرمحمدي در دانشگاه تهران دستگير و به مدت 3 ماه زنداني گرديد و سپس در سال 1354 آقاي مهندس علي اميري در دانشگاه تهران دستگير و به مدت 5/3 سال زنداني شد و تشكيل ساواك در يزد تضييفات فراواني در پي داشت و مخصوصاً‌ بعد از تشكيل حزب رستاخيز چند حزبي ظاهري گذشته هم از ميان رفت و كانونهاي حزب رستاخيز با نوشتن اسامي چند نفر مرده و زنده و امضاء ‌جعلي تشكيل مي‌گرديد و چون رژيم خود را حاكم مطلق مي‌دانست از اين پس ديگر تحمل هيچگونه مخالفت جزئي هم نداشت و مخالفين را به توده‌اي و ماركسيست و وابسته به بيگانه معرفي مي‌نمود و حتي علی سپهری كه در مورد بعضي از نيازها و مشكلات جزئي اردكان مقالات كوتاهي در روزنامه اطلاعات نوشته بود به موجب نامه رئيس شهرباني اردكان ممنوع‌القلم گرديد و شهرباني اردكان به مؤلف و ديگر دوستانش اجازه تأسيس كتابفروشي را نيز نداد و او را طي گزارشي مفصل به ساواك معرفي نموده بود. با توجه به سختيگريهاي رژيم مردم مسلمان اردكان نيز متقابلاً به خنثي نمودن و ترفندهاي رژيم پرداختند و تشكيل جلسات ديني افزايش يافت و حركتهاي مذهبي شكل مخالفت با رژيم را كم كم بخود مي‌گرفت. و اگر چه ظاهراً‌ هيچ نمودي نداشت اما همچون آتش زير خاكستر در حال شعله‌ور شدن بود. در آبان 1356 با انتشار خبر شهادت حاج آقا مصطفي خميني بار ديگر پس از چند سال نام حضرت امام برفراز بامها به گوش مردم رسيد و مردمي كه سالها بود نام مرجع تقليد خود را از بلندگو نشنيده بودند يكباره به هيجان درآمدند اما در پس آن نام، خبر شهادت فرزند گرانقدر حضرت اما مردم را سخت داغدار و نگران كرد و حضور گسترده مردم در مجالس ختم خبر از عمق علاقه امت به امام را مي‌داد و رژيم كه از اين حركت به ستوه آمده بود در صدد ختم ماجرا و بوجود آوردن 15 خردادي ديگر بود و به همين جهت در روز 19 ديماه 1356 تظاهرات مردم قم را به خاك و خون كشيد و مردم اردكان مجالس ختم و چهلم شهداي قم را باشكوه برگزار نمودند و در روز 9 فروردين حجت الاسلام فلسفي واعظ شهير به اردكان آمد و مورد استقبال پرشور مردم قرار گرفت و طي سخنان كوتاهي اطاعت از امام را اطاعت از پيامبر و خدا دانست و از مردم به خاطر همگامي با انقلاب تشكر و سپاسگذاري نمود. در روز 10 فروردين كه مصادف با اربعين شهداي تبريزبود اولين تظاهرات بر ضد رژيم در اين شهر برگزار شد كه با تيراندازي پليس و شكستن شيشه‌هاي اداره پيشاهنگي خاتمه يافت و علی سپهری به عنوان برپاكننده اين تظاهرات تحت تعقيب قرار گرفت و پس از 3 روز اختفا به اصفهان رفته و سرانجام در روز 20 فروردين در تظاهرات دانشگاه اصفهان همراه با شهيدحسين انصاري و عباس خيرزاده دستگير و زنداني گرديد و سپس در دادگاه جنائي اصفهان محاكمه و در تاريخ 28 خرداد ماه همان سال آزاد گرديد و دستگيري دانشجويان در مطبوعات كشور و شهرباني اردكان بازتاب گسترده‌اي داشت و حتي پس از آزادي از زندان شهرباني اردكان طي نامه‌اي كه به شهرباني يزد نوشته بود تقاضا نموده بود از ورود وی به اردكان جلوگيري به عمل آيد كه البته اين كار عملي نشد.
از دهم فروردين به بعد اردكان در زمره شهرهاي پيشتاز انقلاب قرار گرفت و تا پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي يكي از سنگرهاي مبارزه عليه رژيم بود و اولين شهري بود كه در ايران نام خيابانها را در شهريور ماه عوض نمود و نخستين جائي بود كه نيروهاي انتظاميش از 30 ديماه به مردم پيوستند و در حقيقت جشن پيروزي انقلاب را 22 روز زودتر از ساير شهرها برگزار نمودند، پس از پيروزي انقلاب اسلامي اردكان همواره پشتيبان و همراه و همگام با انقلاب بود و گروهكهاي ضد انقلاب نتوانستند در اين شهر نفوذي پيدا نمايند و نماز جمعه اردكان كه به امامت حضرت آيت الله خاتمي برگزار مي‌شد يكي از باشكوهترين نماز جمعه‌هاي ايران محسوب مي‌گرديد.

برگرفته از کتاب تاریخ اردکان / علی سپهری اردکانی