یتیم نامه
به نام خدا
نشسته ایم کنار کوچه ای از کوچه های کوفه.ما یتیمانیم ...!
گرسنه ایم و تشنه و چند شبی است رنگ محبت را ندیده ایم. کاسه هایمان خالیست، سفره هایمان خالیست..
چند شبی است پاشنه ی در نچرخیده و از لای در بوی پدر نیامده.
دلمان تنگ است. نشسته ایم کنار کوچه دیگر نه تشنه ایم و نه گرسنه!
تنها سوال ما این است چرا نیامد؟؟ کاسه های خالی بر دست و در کوچه پس کوچه های کوفه پرسه میزنیم ، شاید پیدایش کنیم. اما نیست! عده ای می گویند آنکه به دنبالش می گردی دیگر نمی آید.
چرا؟!
زیرا او به زخم کینه در بستر بیماریست و در آستانه شهادت...
کاسه های خالی در دست و شتابان دور تا دور کوفه می گردیم. کوچه به کوچه ،خانه به خانه.
تق تق!!
چه می خواهید؟
کاسه ای شیر، پدر مریض است!
بچه ها کاسه های شیر در دست وشتابان به سوی خانه ی پدر .
رسیدیم با دستانی خسته و گونه هایی خیس از اشک، از هر کوچه ای بچه ها می آیند، یکی شیر آورده ، یکی خرما، یکی دلش را با بغضی می خواد بترکه،
ایستاده ایم پشت در تا بار دیگر محبت را لمس کنیم.
فردی آمد وگفت امیدوار نباشید، من برای اینکار هزار دینار گرفته ام، شمشیری خریده ام هزار دینار،بابت تیز کردنش هزار دینار پرداخت کردم و برای زهرآلود کردنش هزار دینار...زهری که اگر یک قطره از آن در دریا بریزد تمام ماهی ها خواهند مرد.
بچه ها به هم نگاه میکنیم، به چهره های خسته یکدیگر،به کاسه های شیر که بی فایده بود، و قطره قطره اشکی که گونه هایمان را خیس می کرد و نسیم محبتی که از درون خانه از جرز در بیرون می آمد و به گونه ها مان می خورد و ندایی که می گفت فزت ورب الکعبه و پدر که دیگر نداریم...
شهادت
آن مهربان، مولا علی، پدر یتیمان را به شیعیان جهان تسلیت می گوییم.
(Surena)