به نام خد

جلسه سیزدهم:چهارشنبه 7/5/88

موضوع:رجال ومشاهیر اردکان

استاد:آقای سپهری

تهیه گزارش: خانم زهرا رنجبر

 

شیخ تقی الدین دادا محمد

          اولین و مهمترین شخصیت در تاریخ اردکان شیخ تقی الدین دادا محمد است و همز مان با با اقامت وی در خطه اردکان نخستین بار در کتب تاریخ نام اردکان مطرح می شود.مولد او در اصفهان و مرید شیخ اندایان بود.(در کتاب مشیخه آمده که زادگاه او اردکان بوده است.)

          شغل وی پاک کردن غله در صحرا بود وآنچه از این راه کسب می کرد صرف فقرا می نمود.نقل است که شیخ روزی در دهی خرمن پاک می کرد و نزدیک 50 من خرمن به عنوان اجرت بدو دادند.شیخ می خواست که خرمن خویش برگیرد و عزیمت راه کند که ناگاه علوی پسری برسید و اثری از خرمن ندید.بسیار ملول گشت و چون شیخ علت آن پرسید،آن مرد گفت مرا هر سال از این خرمن 50 من بر صاحب خرمن وظیفه بود واکنون خرمن برداشته و من محروم به نزد عیال باز میگردم.

شیخ گندم خویش بدو داد گفت: صاحب خرمن گندم تو به من سپرده .آن مرد علوی خرم گشت و گفت ساکن باش که من کسی بیاورم تا خرمن را به خانه من بیاورد.شیخ گفت مزد به من داده اند تا گندم بردارم و همراه تو بیاورم.شیخ گندم را به خانه ی او برد و بعد از آن به خانه بازگشت و مشغول عبادت شد.وقت صبح،خواب بر او غلبه کرد و حضرت محمد (ص) را به خواب دید.حضرت او را به خود خواند و دست مبارک خویش بر سر وی نهاد و گفت:"ای محمد چونی از رنج فرزند من؟!چون تو این مرحمت در حق فرزند ما نمودی ما تورا دادا محمد نام کردیم و همیشه اغنیا و مساکین بر سفره ی داد تو روزی می خورند و برکت از خاندان تو کم نگردد."

چون شیخ ماجرا را برای شیخ اندایان بازگفت،شیخ اندایان چشم و روی او بوسید وبر اسم او لقب افزود و او را تقی الدین دادا محمد گفت و دستار خویش بدو داد و او را متوجه دیار یزد کرد.

         تقی الدین دادا محمد متوجه این دیار گشت و در قریه اردکان ساکن شد و خانقاهی در آن بر پا کرد و در خانقاه آش به فقرا روان کرد.(وقف آش برای خانقاه اردکان از آن جهت اهمیت داشت که مردم در آن زمان در شرایط بسیار سختی به سر می بردند.زیرا به دلایلی از جمله حمله مغول در اردکان قحطی آمده بود.)

چون شیخ دادا در اردکان ساکن شد،در آن زمان قاضی مولانا شهاب الدین مسعود باعمران حاکم یزد بود،که چون کرامات فراوان در وی مشاهده کرد مرید او گشت.

اردکان بعد از آمدن شیخ دادا محمد رونق یافت و این شخص خدمات بسیاری برای آن انجام داده است.متأسفانه در حال حاضر جایی به نام شیخ دادا محمد در اردکان وجود ندارد و شایسته است برای گرامیداشت این شخصیت حداقل خیابانی به نام وی در شهر ایجاد شود!

 

شیخ یحیی عشیره اردکانی

          ایشان به صفت علم،فضیلت،زهد و عبادت موصوف بود و در بدایت حال از قصبه اردکان به دارالسلطنه اصفهان رفت.در خدمت علمای آن دیار به تحصیل علم،فقه، تفسیر،قرائت و حدیث پرداخت و در تمام این علوم مهارت کامل یافت و در نهایت، علما و فضلای کرام به اجتهادش اذعان کردند.

 

قطب الدین محمد اردکانی

         تنها اثری که از وی به جا مانده سنگ تاریخی ای است که در بندرآباد قرار دارد.

 

مولانا رفیعا محمد اردکانی

         آن جناب در علم منطق و کلام اعلم علمای زمان خود بود و در سایر علوم نیز معقول ظاهر می گشت و به نصیحت و ارشاد فرقه های عابدان می پرداخت و سالها در قصبه ی اردکان به تدریس و افادت اشتغال داشت.

        نویسنده ی کتاب جامع مفیدی از زبان ایشان حکایتی نقل می کند بدین شرح :"در ایام جوانی در مدارس اصفهان به تحصیل علوم می پرداختم.در شبی از شب ها در حین مطالعه سر بر بالین گذاشتم.بعد از اندک زمانی از صدا و حرکات جمعی،از خواب برخاستم و چهار نفر را در نهایت حقارت جثه دیدم که دو نفر بر بالای سر و دو نفر در پایین گوشه های قالیچه ای که بر آن غنوده بودم را گرفته از جا بلند کردند.از نهایت خوف و دهشت شروع به خواندن آیة الکرسی نمودم.دو نفر که در بالای سرم بودند دست از قالیچه برداشته و خطاب به دو نفر دیگر گفته به خواندن قرآن اشتغال دارد.دیگران در جواب گفتند باکی نیست و به اتفاق قالیچه را گردانیدند.طوری که سر به جای پا و پا به جای سر قرار گرفت و بعد از آن از نظر غایب شدند.بعد از تفحص پی بردم که  قرآن در پایین پایم بوده و به خواب رفته بودم.

 

ملا محمود اردکانی

         مدت مدیدی به تعلیم و تعلم اطفال مسلمین همت می گماشتند و برای مدتی نیز در مسجد جامع چخماق به امر پیش نمازی و نصیحت و ارشاد مشغول بود

 

مولانا محمد طاهر منجم اردکانی

        مولانا محمد طاهر به مهارت در فن نجوم مورد عنایت سلاطین بود.ایشان در بارگاه جلال سلطان شاه صفی ماضی انار الله برهانه به رتبه تقرب و پایه ی قدر و منزلتش از ایوان کیوان درگذشت و بنا بر التفات خسرو کیوان در قصبه ی طیبه ی اردکان تیول و مقرری او تعیین شد و عوام و خواص خطه اردکان از وجودش مستظهر می گشتند.از ایشان دو پسر به یادگار مانده یکی موسوم به میرزا محمد علی که مدتی مدید در زمره ی مقربان آستان اعلی حضرت خاقان خلد آشیان صاحبقرانی انتظام داشت و دیگری میرزا محمد شفیع که به مجالست خسرو سلیمان، سرافراز بود

.

قاضی الدین اردکانی و کاشف الدین اردکانی

         از علمای بزرگ دوره صفویه بودند.

 

سید احمد اردکانی

          در شمال مدینه مکانی وجود دارد به نام قریض که فرزند امام صادق (ع) به نام قریضی در این مکان دفن شده بودند.چند سال پیش این مکان به خیابان تغییر کاربری داد.بعد از خاکبرداری از این مکان به جسد فرزند امام رسیدند که کاملاً سالم بود و اعراب بعد از دیدن آن به این جمله متوسل شدند:"کانه مات بالامص"گویا دیروز مرده است.

         بعد از روی کار آمدن بنی عباس فرزندان آن والا مقام یعنی قریضی به دلیل آزار و اذیت های عباسیان به ایران نقل مکان کردند و یکی از ایشان به خطه یزد آمد و به شغل آهنگری مشغول شد.بعد از اقامت آن امامزاده در یزد،پیامبر به خواب حاکم یزد رفته و به او می فرماید فرزند من را دریاب.حاکم به جستجوی ایشان همت گماشت و بعد از مدتی  وی را یافتند.در ابتدا به دلیل شرایط آن زمان انکار می کرد که امامزاده است. اما بعد از بررسی شجره نامه او پی بردند که این شخص همان است که پیامبر درموردش به حاکم یزد سفارش فرموده بودند.

امامزاده سید جعفر مرقد آن بزرگوار است که در حال حاضر در یزد واقع شده.سید احمد قریضی مشهور به سید احمد اردکانی از نوادگان ایشان است که پدرش در اردکان ساکن شد.سید احمد اردکانی کتاب مبدأ و معاد ملا صدرا را ترجمه کرد که در کتابخانه ملک مشهد به ثبت رسیده است.

 

علامه اردکانی

         وی معروف به محمد تقی اردکانی است و عموی فاضل اردکانی از علمای بزرگ اردکان بودند که خود نیز به تربیت فاضل پرداخت.

 

علامه کبیر اردکانی

 

ملا محمد فدائی اردکانی

 

       در خطه ی اردکان یزد ساکن بود و همواره زبان به نظم اشعار می گشود و با اصحاب نظم و کمال مصاحبت و مجالست داشت.نویسنده ی کتاب جامع مفیدی غزلی از منظومات ملا محمد فدائی را که از زبان وی (هنگامی که در حیدر آباد اقامت داشت)شنیده بود در کتاب خویش آورده:

 

     جگر تا بوته گاه تیر آن برگشته مژگان شد       

     دل حسرت نصیبم چون کمان از گوشه گیران شد

     علاجش جز به باغ دلگشای حسن ممکن نیست

     غمی کز روز اول قسمت محنت نصیبان شد

     بیاد آوردنی امشب سوی عاشق فراموشی

     به انگشت صبا پیغام ما از رشته ی جان شد

     دهم از رشک جان پیش از اجل در صیدگاه او

     اگر بینم که صیدی با اجل دست و گریبان شد

     به تحریک صبا چون زلفش از عارض جدا افتد

     دروغی نیست گر گوید کسی عالم گلستان شد

     نهان در زیر دام زلف تو نتوان داشت عارض را

     تواند ماه نو یک شب به زیر ابر پنهان شد

     بهشتی خوشتر از دیدار در عالم نمی باشد

    خوشا پیری که نقد عمر او صرف جوانان شد

    مه یوسف عذارم را همین بس دعوی خوبی

    که در ایام هجرانش "فدائی"پیر کنعان شد

 

روشن اردکانی

        که از شاعران معاصر محسوب می شود.

 

عبدالوهاب ایران پور

        متخلص به گلشن که روزنامه اختر را در اصفهان تأسیس کرد.از آثار ایشان می توان به عقل و جنون،دلکش و پریوش و... اشاره نمود.

 

میر صالح اردکانی

        از نسل عالمان جدید میر صالح بزرگترین آن ها محسوب می شود که به خطه یزد رفته و در مدرسه ی مصلی بقعه ای به نام بقعه اسحاقیه برای تدریس ایشان و فرزندانش وقف می شود.

 

محمد پورروستائی اردکانی