ما و مظلومیت مفاخرمان
به بهانه بزرگداشت 5 آبان، یکصد و چهارمین زادروز و بیست و دومین سالگرد وفات حضرت آیت الله خاتمی (ره)
فرهنگ و هویت یک دیار مدیون مردان و زنان بیشماری است که در طول سالها و قرن های متمادی، با پشتکار و همت خود توانسته اند برگی بر اوراق دفتر قطور تمدن آن سرزمین به یادگار از خود باقی بگذارند. هیچ جامعه ای که از غنای فرهنگی برخوردار است، بی نصیب از چنین مرمانی نیست؛ چنانکه شاعر گفته است:
در دفتر زمانه فتد نامش از قلم هر ملتی که مردم صاحب هنر نداشت
به راستی که اینگونه است و کهن دیار ما نیز چنین است؛ سرزمینی که وسعت جغرافیایی اش تنها به اندازه ذره ای است در برابر وسعت تاریخی – فرهنگی – هویتی اش. بدون تردید این عمق فرهنگی – تمدنی حاصل بزرگانی است که نام آنها در برگ برگ کتاب های تاریخی و یا شرح حال های مشاهیر، مسطور است. اما وظیفه ما به عنوان میراث داران چنین بزرگانی چیست؟ آیا تا کنون در این مورد اندیشیده ایم؟
مظلومیت مفاخر دیارمان که بدون تردید نسبت به همه آنها اطلاع کامل نداریم از همینجا آغاز می شود؛
از اینکه نام و یاد آنها تنها در کتاب ها ثبت شده، احساس آسودگی می کنیم و ککمان هم نمی گزد که هنوز نام بسیاری از قلم افتاده و باید کاری کرد؛ از اینکه تنها تعداد معدودی از آنها را می شناسیم و در خاطر داریم – من که به صراحت می گویم تا دو سال پیش که دوره اردکان شناسی را راه اندازی کردیم به اندازه انگشتان دستانم نام مفاخر اردکان را نمی دانستم- ؛ راستی شما به یاد دارید که تاکنون برای چند نفر از آنان بزرگداشت گرفته ایم؟ به جز چند عزیزی که حیاتشان معاصر ما بوده و آن هم به همت خانواده هایشان مراسم سالگرد وفاتشان برگزار شده، برای سایرین چه کار کرده ایم؟ کافی است تنها نگاهی به پیرامونمان بیاندازیم تا ببینیم که اطرافیانمان برای مفاخر دیارشان چه برنامه ها که ندارند! اما در اینجا، در شهر علم و ادب که "به واسطه توطن علماء و فضلا و دانشمندان و منجمان و طبیبان از قدیم الایام شهره بوده است"، برنامه ای که نداریم هیچ، مفاخرمان را نیز مانند همه چیز دیگر خط کشی کرده ایم و بین خودمان تقسیم کرده ایم و خدا نکند که کسی از این خط کشی های مسخره پا را فراتر بگذارد! فلانی سهم جناح اینور و آن یکی سهم آنوری ها ...! بماند ... بماند ... بماند ...!!! حرف در این رابطه بسیار دارم که ...
حال که وضع بدین گونه است، هیچ به این فکر کرده ایم که آیا توانسته ایم راه آنان را ادامه بدهیم؟ آیا تا کنون فکر کرده ایم که به گونه ای زندگی کنیم که نام ما نیز در دفتر مفاخر دیارمان ثبت گردد؟! مگر حائری ها و خاتمی ها و بهجتی ها و عاصی زاده ها و داوری ها و ... جنسشان از ما بهتر بود! به قول فردوسی پاکزاد:
فریدون فرخ فرشته نبود از آب و از آتش سرشته نبود
پس کمی تلاش کنیم، کمی همت به خرج دهیم که هم خود را جاودانه کنیم و هم زادگاهمان را!
بهانه نوشتن این دلنوشت فرارسید 5 آبان روز خاتمی بود؛ این روز هم زادروز آیت الله خاتمی است و هم سالروز ارتحالشان. عالمی از جنس عمل که بدون تردید سرسلسله مفاخر اردکان در عصر ما هستند. قصد ندارم از ایشان بنویسم که در این اندازه ها نیستم، فقط این را می گویم که برخی مناسبت ها فرصت خوبی است تا تامل کنیم و تفکر کنیم و کمی هم تدبر!
روحش شاد و یادش گرامی و راهش پررهرو!
رضا ملاحسینی اردکانی