معدن متروكه
به نام خدا
مدتی پیش یکی از دوستان چارسوقی از معدنی نیمه متروکه و قدیمی صحبت می کرد که از آن بازدید داشته است. برایمان تعریف کرد که از آثار و شواهد موجود در محل و نقل قول یکی از دوستانش به این نتیجه رسیده است که احتمالاً سابقه کار و اکتشاف در این معدن به سال های پیش باز می گردد. به ما قول داد که در اوّلین فرصت ما را به آن جا ببرد. صبح روز 19 تیرماه ایشان طی تماس تلفنی آمادگی خود را برای بازدید دوباره از این معدن قدیمی اعلام کرد و من به همراه چند نفر از دیگر دوستان چارسوقی که حالا برای خود کارشناس و باستان شناس !! آماتور و البتّه خبره ای شده اند، به سوی این معدن حرکت کردیم. این معدن در جاده اردکان به چک چک درست در بالای کوهی پشت آب انبار شهید عباسپور قرار دارد که بین مردم اردکان به معدن (سوراخگ) معروف است. در قدیم از این معدن فلز سرب و روی استخراج می شده است.
پس از طی مصافتی در جادّه های خاکی و کج و معوج، به دامنه ی کوه مورد نظر رسیدیم. به ناچار و علی رغم میل باطنی و با توجّه به گرمی هوا مجبور شدیم بقیه ی راه را پیاده گز کنیم. در مسیر رسیدن به دهانه اصلی معدن به سازه ی آجری حوض مانندی برخوردیم که بعداً متوجه شدیم احتمالا نوعی کوره روباز (آزاد گستر) باشد. نوع سازه کوره نسبتاً جالب و استادانه طراحی شده بود. مکانی حوض مانند و مربعی ای شکل با شیار هایی در کف آن که محل بیرون آمدن حرارت ناشی از سوختن مواد مشتعل در زیر کوره بوده است. از دو طرف و در قسمت زیر مخزن اصلی کوره دو راه نسبتاً کوچک به اندازه ورود یک انسان بالغ تعبیه شده که مطمئناً محل ورود و خروج سوخت کوره بوده است. این که از ذکر نام سوخت مورد استفاده در این کوره نام نمی برم به این دلیل است که هنوز برای خودم این اطمینان حاصل نشده که دقیقاً از چه نوع سوختی استفاده می شده است.
از نوع معماری و نوع مصالح به کار رفته در این سازه به نظر می رسد نباید قدمت آن بیشتر از 400 سال باشد که البتّه جای بررسی دارد. علاوه بر قدمت دقیق این سازه، از دیگر نکات مبهمی که در مورد این کوره وجود دارد این است که کاربری اصلی این کوره در چه موردی بوده است. باستان شناسان آماتور چارسوقی! دو نظر را وارد دانسته اند: یا این کوره محل پخت آجر بوده است یا مکانی که سنگهای استخراج شده از معدن را در این جا می گذاشته اند و با حرارت زیاد فلز مورد نظر(سرب و روی) را از آن جدا می کرده اند. شاید لازم باشد این بار با یکی دیگر از دوستان چارسوقی که فارغ التحصیل رشته مهندسی معدن است به این جا بیاییم!
بعد از لختی تامّل در این سازه که اصلاً ممکن است آنچه ما تصوّر می کنیم نباشد، به طرف بالای کوه به راه افتادیم. می توان گفت سخت ترین قسمت این بازدید حداقل از دید من این مرحله بود زیرا هیچ کدام از ما هیچ تدبیری برای این حرکت نیاندیشیده بودیم و حتی یک کفش مناسب هم با خود نبرده بودیم. در راه صعود به چند ساختمان مخروبه برخورد کردیم که در مورد قدمت دقیق آنها و نوع کاربریشان هم تردید دارم.
القصّه به دهانه ی ورودی معدن رسیدیم. دایره ای به قطر 2 متر که قسمتی از آن توسط ریزش کوه مسدود شده بود. با احتیاط و تردید در مورد آنچه ممکن بود پیش بیاید نرم نرم به داخل تونل خزیدیم. تنها منبع نوری ما یک چراغ قوه ساده و نور فلاش تلفن همراه بود. پس از طی مصافتی، به قسمتی رسیدیم که دیگر امکان پیش روی نبود زیرا به نظر می رسید سقف راهرو اصلی فرو ریخته و آن را بسته بود. به ناچار راهمان را کج کرده، بازگشتیم.
در قسمت های بالاتر این کوه هم مکان هایی به چشم می خورد که معلوم بود توسط بشر مورد بهره برداری قرار گرفته است. البته لازم به ذکر است تعدادی از وسایل امروزی هم دیده می شدکه به نظر می رسد این معدن تا چند سال پیش فعال بوده است و این که چرا این گونه رها شده برای ما هم مبهم بود. در آخر با جمع آوری چند نمونه ی زیبا از سنگ های این معدن به سمت اردکان به راه افتادیم. در راه با خود فکر می کردم چه خوب بود اگر می توانستیم بفهمیم که آن حدسی که قدمت اصلی اکتشاف در این معدن را به دوران هخامنشی نسبت می دهد تا چه اندازه درست است و آیا سندیّت دارد یا خیر؟




                                                                                                                                                      با شکر؛ 
محمد پورروستائی اردکانی. 
1/4/1389