مسجد زردگ
واژه هاي کليدي: زردگ، مسجد،تاق، شبستان
			
			
			روستايي متروکه در 10 کيلومتري شمال اردکان که به روايتي در قديم، حدود 
			قرن هشتم هجري، ساکنين آن به سه هزار نفر ميرسيدهاند [علي 
			سپهري،97؛1386].
از اين روستا يا ديه شمالي اردکان، هماکنون آثار 
			مختصري آن هم گزينشي باقي مانده و ميتوان تنها باقي ماندههاي سالم و 
			سبز آن را درختان پسته دانست که آن هم براي کشاورزان نواحي اردکان 
			منفعت دارد. بهغير از خرابههايي که کم و بيش از خانههاي ساکنين آن 
			ميباشد، تنها يک آب انبار، قبرستان، مسجد و قلعه برجاي مانده است.
			مسجد ديه زردگ را يکي از مساجد سالم و باقيمانده از قرن هشتمِ شهرستان 
			اردکان ميتوان نام برد که تا به امروز، کاربري مذهبي خود را حفظ کرده 
			است. اين مسجد بهشمارهي
			
			2448 و در تاريخ
			
			19/7/78 
			در فهرست آثار ملي ايران با قدمتي منتسب به قرت هشتم هجري بهثبت رسيده 
			است.
			
			
			
			
سبک مسجد را ميتوان «رازي» دانست. دلايل آن را ميتوان پيشرفت تاق 
			و تويزهسازي و گنبد در مسجد و استفاده از تاقهاي تيزدار بهجاي 
			مازهدار دانست [دکتر محمد کريم پيرنيا،163؛1383].
قسمتهاي مختلف 
			مسجد را ميتوان اينگونه برشمرد؛ يک گنبدخانه با ايوان رو به شمالِ 
			متصل به آن، وجود دو طنبي يا شبستان دو سو که در دو سمت گنبدخانه و 
			ايوان تا حياط جلوي ايوان ادامه پيدا کرده است، آن سوي ايوان و بعد از 
			حياط شبستاني محرابدار در طول طنبي غربي و ايوان ساخته شده است و در 
			مجاورتش و در طول طنبي شرقي اتاقکي با وردي کوتاه و نيز با ديواري مشبک 
			خشتي رو به شبستان وجود دارد که خانقاه ناميده شده است.
با اينکه 
			آجر پيشبر و گچبري را ميتوان يکي از قويترين تزيينات سبک رازي 
			دانست؛ اما با توجه به نبودن اين نوع گچبري و آجربري در مسجد، وجود 
			هفت لايه گچ و استفاده از رنگ در گچکاريهاي مسجد، خود به تحول و سير 
			سعودي گچکاري به گچبري اشاره دارد که ميتوان آن را يکي از نشانههاي 
			سبک رازي دانست.
ورودي اصلي در واقع سمت شرقي بوده است و مي توان از 
			جلو خان ورودي و پيش تاق فهميد که ورودي و مرکزيت محله و ديه، سمت شرقي 
			مسجد ميباشد؛ بهطوري که هنوز از خانه و البته مخروبههاي خانه ديه، 
			شمائلي باقي مانده است. از سوي ديگر ميتوان اينگونه گفت که مرمت 
			مسجد، جهت ورودي را بهدلايلي تغيير داده است؛ که اين ورودي در مقابل 
			مزارع کشاورزي و در قسمت شمالي و شرقي مسجد ميباشد.
اجزاء 
			تشکيلدهندهي مسجد نشان ميدهد که در وضعيت کمال معماري مسجد ساخته 
			شده است. وجود تقريباً تمامي اجزاء سازنده و وجودي مساجد ايراني به 
			خوبي از پيشرفت معماري منطقه حکايت دارد. از سوي ديگر نياز و وضعيت 
			مالي مردم، اجازهي تجلّل بيش از اين را نداده است. وجود گنبدخانه، 
			محراب، ايوان، طنبيهاي مجاور، حياط، شبستان و اتاقکي که به نام خانقاه 
			نام برده ميشود (اين نامي است که بهدليل مشخص نبودن کاربري، به آن 
			داده شده و حتي ميتوان آن را اتاق خادم يا پيشنماز مسجد، يا محلي 
			براي افرادي که در مسجد معتکف ميشدهاند دانست)، 
			خود عناصر کاملي را براي مسجد در کنار هم پديد آورده است که ميتوان 
			گفت يکي از منحصر به فردترين مساجد منطقه از اين خصوص ميباشد.
امّا 
			نکتهاي که مسجد را کمي پررنگتر ميکند، وجود محرابي خشتي مزين به 
			مقرنس دوپا با انتهاي پاي شمسه ميباشد که وجود اينچنين مقرنسي و نيز 
			محرابي اينچنين، مسجد را نمونه ساخته است. يکي از دلايل منحصر به 
			فردبودن اين محراب، خشتتراش بودن آن است که در نوع خودش بينظير 
			ميباشد؛ در حالي که اکثر مساجد و بناهاي منطقه خشتي بوده و محرابهاي 
			خشتي دارد. ولي وجود محرابي که خشتتراش و نيز همپا با ساخت جرزهاي 
			مسجد ميباشد در نوع خود کم نظير است.
			
اين نکته شايد براي معماران و نيز مرمتگران قدري گران باشد. البته باورش بعد از حادثه تلخ تخريب محراب، کاملاً جاي شک و ترديد را از بين برد؛ طوري که ثابت شد محراب بهصورت پتکانه اجراء نگرديده و کاملاً خشت تراش بوده است.
			
			وضعيت مسجد در سال 1349، عکس از کتاب فرهنگ عامه 
			اردکان دکتر محمود طباطبائي
			
			
			تعمير 
			مسجد در سال 1372 نکات جالبي را براي مرمتگران آن زمان پيشرو نهاد. 
			وضعيت اوليه مسجد بسيار نامساعد و در حال فروريزش کامل، در تمامي 
			بخشها بهخصوص در بخش گنبد بود. ولي محراب کاملاً سالم باقيمانده 
			بود. از مابقي قسمتها جز پيها چيزي باقي نمانده بود. سقف اصلي ايوان 
			تخريب و سقفي الحاقي که در آخرين مرمت در سال 1319به آن ملحق شده بود، 
			پايينتر از پاکار اصلي اجراء گرديده بود. از زير آوار شبستان، قسمتي 
			از زيلوي قرمز و سفيد مسجد باقي مانده بود و تعدادي از آجرهاي شش ضلعي 
			ورودي شرقي هنوز برجاي مانده بود. با آنکه مسجد مرمت گرديد و بازسازي 
			آن در نوع خود و در شرايط زماني آن زمان، بسيار خوب و مناسب بوده است 
			ولي از آجرهاي ششتراش حتي بهمقداري که بهتوان آن را نمايش داد، 
			چيزي باقي نمانده است. از سوي ديگر چيزي که براي معماران و کارشناسان 
			آن زمان و اکنون جاي سوالهاي فراواني باقي گذاشته است،که باز هم در 
			مرمت مسجد جايي ندارد، وجود تزيينات دمگيري قرمز بوده است که با گچ 
			روناسي و سيمگل روناسي اجراء شده است.
شايد وجود رنگ قرمز در زيلو کاملاً اتفاقي بوده باشد 
			ولي تزيينات رنگي آن هم!؟ رنگ قرمز به چه معناست؟
رنگ در مساجد و در 
			فرقههاي اسلامي و حتي نقوش، بسيار مهم بوده و نشانه محسوب مي شده است. 
			ولي آيا ميتوان گفت وجود و تعدد استفاده از رنگ قرمز در اين مکان و 
			حتي محلي که نام خانقاه دارد، نشانههايي از فرقه و يا مکتب خاصي از 
			اسلام، مانند صوفيه بوده است؟
البته اين نکته مشهور است که ميگويند 
			افراد زردگ، خود را با اين مَثل معرفي مي کردهاند: «نه گَورَم 
			ومُسُلموُن، زَردُگي اَسم!» به اين معنا که نه گبر هستم و نه مسلمان، 
			زردگي هستم (يعني اهل زردگ هستم) [سيد محمود طباطبائي؛1381،64].
آيا 
			ميتوان از اين مَثل چنين هم برداشت کرد که مردم زردگ نه زرتشتي و نه 
			مسلمان بوده بلکه مکتب خاصي داشته اند؟
تمامي اينها سوالاتي است که 
			هنوز جوابي بدان آن داده نشده است. ولي اين نکته که رنگ قرمز در 
			تزيينات خانقاهها بهکار رفته، ميتواند نشانهاي بر هويت مردمان اين 
			ديار باشد. البته خيل کتيبههايي با تزيينات لاجوردي، آبي، فيروزهاي 
			متعدد است. اما در بخش خانقاه و مقبره، در پيوست کتيبههاي کتاب 
			«معماري ايلخاني در نطنز- مجموعه مزار شيخ عبدالصمد»، رنگ قرمز و 
			اُخرايي در زمينه خط ثلث، يکي از پرکارترين رنگها در خانقاههاي 
			ايلخاني صوفيه بوده است [شيلابلر،129،130، 1387].
متأسفانه مسجد 
			فاقد هرگونه کتيبه و خط نبشتهاي ميباشد و تنها اثر باقيماندهي مسجد 
			که از نشانههاي قديمي مسجد ميباشد، سکهي مسي بهجاي مانده بهتاريخ 
			908 هجري قمري و چند آجر ششتراش که در مفروشات آن ادوار باب بوده، 
			(قرون پنج و شش هجري قمري) مي باشد. البته وجود اين سکه با توجه به کوچ 
			مردم اين ديه به اردکان، حدود قبل از قرن دهم بوده است [علي 
			سپهري،118؛1374]. نوع پلان و آجرها و نيز سبک گنبدخانه و تبديلات هندسي 
			آن از چهارضلعي پاي گنبدخانه به گنبد و بررسي سبک رازي مسجد که در حدود 
			قرون سوم تا هفتم هجري قمري رايج بوده است، در قدمت مسجد جاي شک بسياري 
			باقي ميگذارد که شايد بهتوان مسجد را از ادوار متاخرتر مانند پنج و 
			شش هجري بر شمرد. باز بايد به چند نکته توجه داشت؛ کارشناسان، مسجد را 
			از ادوار هفت و هشت هجري دانستهاند و خانههاي ديه را از ادوار پنج و 
			شش که قابل تأمل ميباشد. اول چرا اين تفاوت دوره ثبتي وجود دارد؟ و 
			دوم چگونگي تأخير در ساخت مسجد در اين ديه، نزديک به دويست سال به طول 
			انجاميده است؟ و آيا در طول اين دويست سال ديه مسجد نداشته؟ و حتي اين 
			نکته که اين تاريخگذاري بر چه اساس بوده؟ و آيا صحت دارد يانه!؟
			چگونه ميشود زماني که مردم زردگ دست بهساخت مسجدي اين چنين پايدار 
			ميزنند، نشاني از منازل همدوره با آن وجود ندارد؟
اگر معماري رو 
			به رشدِ منطقه باعث ساخت اين بنا شده، چرا اين رشد در منازل روستا ديده 
			نمي شود؟
بههر حال ميتوان به دو نتيجه رسيد؛ اول، تاريخ مسجد را 
			با توجه به تمامي نشانهها از جمله سبک معماري و آجرهاي پيشبر، 
			متأخرتر و همزمان با خانههاي روستا دانست. دوم، اينکه خانههاي روستا 
			نيز همدوره مسجد بوده و تاريخ آنها به اشتباه متأخرتر تقريب زده شده 
			است.
در هر صورت، مسجد را جناب آقاي علي سپهري، محقق اردکاني که به 
			مرمت آن در دهه 70 همت گمارد، گنج گلين نام نهاده است.
در پايان 
			بايد اشارهاي به وضعيت کنوني مسجد داشت که نخست قصد بر انتقادي بر 
			نحوه مديريت و مراسم آن دارم ولي تنها به اين نکته اشاره ميکنم که 
			مرمت مسجد ناتمام باقي مانده و دوستان مدير و مسئول مسجد بايد در مرمت 
			تکميلي و نيز حفاظت و صيانت مسجد بيش از اين همت گمارند تا حوادثي چون 
			تخريب محراب صورت نگيرد. البته ميراث فرهنگي نيز بايد کنترل بيشتري در 
			مديريت بناهاي مذهبي داشته باشد.
			
			محسن فتوحي؛
			
			
			ايوان:  قسمتي از بناست که رو به 
			شمال و حياط متصل به گنبد خانه يا تالار بوده است و با آن هم سطح 
			ميباشد.
			آجرپيشبر: آجري که قبل از بردن در کوره، 
			به اشکال مختلف برش خورده باشد.
			تاق: پوششي قوسيشکل، جهت سقف که در ايران 
			به سبکهاي تيزهدار و مازهدار رايج بوده است.تويزه: دندههاي اصلي پوشش تاق، لنگه و 
			قالب قوسي که با گچ و ني ميسازند.
			پاکار: جايي که تاق شروع مي شود.
			پتکانه: تاق بندي، تاقچه بندي، تاقهاي 
			کوچکي که روي هم سوار ميشوند.
			پيشتاق: فضايي سر پوشيده و نيمهباز که در 
			جلوي درگاه ورودي طراحي ميشود [حسين سلطان زاده؛70، 1372].
			جلوخان: فضايي وسيع و بزرگ است که در جلوي 
			پيشتاق طراحي و ساخته مي شود [حسين سلطان زاده؛66،1372].
			خانقاه: محل بستنشيني و چلهنشيني صوفيان.
			
			خشتتراش: مانند آجر پيشبر، خشتي که قبل 
			از کار شکل داده باشند.
			روناس: گياهي رنگ زا که ريشه آن رنگ قرمز 
			از خود برجا ميگذارد، يکي از گياهان مهم تجاري در اردکان.
			سبک رازي: به يکي از سبکهاي ششگانه 
			معماري ايراني گفته ميشود که در قرون سوم تا هفتم رايج بوده است.
			
			شبستان: سر پوشيده، مکان سرپوشيده [محمد 
			کريم پيرنيا،382؛1384].
			صوفيه: فرقهاي در اسلام، سني مکتب و معتقد 
			به تناسخ، گوشه نشيني، ذکر گويي و کاهني.
			طنبي: يعني چادر، در معماري اتاق بزرگي است 
			که در وسط ساختمان قرار دارد و اطراف آنرا ديگر فضاها ميگيرند، به 
			اتاق دراز هم گويند.
منابع:
			
			
			-   
			
			
			آشنايي با معماري اسلامي ايران، دکتر محمد کريم 
			پيرنيا، تدوين غلامحسين معماريان،  تهران، 
			سروش دانش، 1384.
			
			-  
			تاريخ اردکان، جلد دوم، علي سپهري اردکاني، اردکان، 
			حنين اردکان، 1374.
			-  
			سبکشناسي معماري ايراني، محمد کريم پيرنيا، تدوين 
			غلامحسين معماريان، تهران، سروش دانش، 1384.
-  
			فرهنگ عامه اردکان، سيدمحمود طباطبائياردکاني، تهران، 
			شوراي فرهنگ عمومي استان يزد، 1381.
-  
			فضاهاي ورودي در معماري سنتي ايران، حسين سلطانزاده، 
			تهران، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1372.
-  
			معماري ايلخاني در نطنز-مجموعه مزار شيخ عبدالصمد 
			سيلابلر، ترجمه وليالله کاوسي، تهران، فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي 
			ايران، 1387.
-  
			يونان کوچک، علي سپهري اردکاني،
			 اردکان، قداست، 1385.